1000یورو پاداش برای فروش حریم شخصی!/ ترفند جدید شبکه های ماهواره ای برای رواج بی هویتی
شاید باورش کمی سخت و عجیب باشد که برخی از این آگهی استقبال کرده و فیلمهای خانوادگی و شخصی عروسی خود را برای این شبکه ارسال کرده اند! با این وصف تنها یک اسم را میتوان برای این معامله در نظر گرفت: «فروش حریم شخصی در ازای دریافت پول نقد».فراتر از «تهاجم فرهنگی» و هجوم «فرهنگ غربی» است چراکه ورود به حریم خصوصی و شخصی دیگران در هیچ کجای دنیا و در هیچ فرهنگی پذیرفته نیست.
شاید باورش کمی سخت و عجیب
باشد که برخی از این آگهی استقبال کرده و فیلمهای خانوادگی و شخصی عروسی خود را برای این شبکه ارسال کرده اند! با این وصف تنها یک اسم را میتوان برای این معامله در نظر گرفت: «فروش حریم شخصی در ازای دریافت پول نقد». در اینجا دیگر بحث، فراتر از «تهاجم فرهنگی» و هجوم «فرهنگ غربی» است چراکه ورود به حریم خصوصی و شخصی دیگران در هیچ کجای دنیا و در هیچ فرهنگی پذیرفته نیست. حتی نمیتوان مسائلی از این قبیل را در زمره عوارض دنیای مدرن و تجدد خواهی دانست چراکه سرک کشیدن به خصوصیترین لحظات زندگی مردم به هیچ عنوان ربطی به مدرنیته و مدرنیسم ندارد. عجایبی از این دست را تنها میتوان ترویج بیهویتی در جامعهای دانست که زیر و بم باورهای فرهنگیاش با چنین رفتارهایی در تضاد کامل است. اینک شاید بتوان ریشه مشکلاتی چون فیلمبرداریهای بیموقع و نابهجا از زندگی شخصی دیگران را که چندسالی است در کشور رواج یافته، در تشویقهای مادی و معنوی این شبکههای ماهوارهای جستجو کرد. آبروها و حرمت هایی که برای همیشه در هم شکستند و انسانهایی که قربانی این آسب نوین اجتماعی شدند هر یک به نوعی نتایج ترویج بی فرهنگیهای این شبکهها شدند. حال باید
دید که واقعا برای شبکهای به ظاهر خصوصی پرداخت هزینهای اینچنینی آن هم برای نمایش فیلمهای خصوصی مردم چه سودی میتواند داشته باشد؟ چطور ممکن است یک رسانه خصوصی برای پخش زوایایی نه چندان مهم از زندگی شخصی دیگران هزینه کند؟ مگر چه درآمدی از این تجارت عاید این شبکه ماهوارهای میشود؟ بحث «تئوری توطئه» و «دستهای پشت پرده» نیست. همان حساب سرانگشتی دو دو تا چهارتای خودمان است. چطور ممکن است شبکهای خصوصی برای پخش فیلمهای خصوصی آدمهای عادی که شهرت بخصوصی نیز ندارند چنین مبالغی را هزینه کند؟ سود و منفعت چنین عملی در چیست؟ در چنین شرایطی آیا احتمال اینکه سازمان و یا نهادی ذینفع با برنامهای دراز مدت در تامین این هزینهها نقش داشته باشد امری بعید به نظر میرسد؟ مدت هاست که بحث «تهاجم فرهنگی» غرب در کشور مطرح شده است و آنقدر پیرامون آن فقط و فقط حرف زده اند که به نظر می رسد حساسیت بخشی از جامعه نسبت به این مهم کم شده است. استفاده غلط از گزاره ای درست، همان خطری است که میتواند ملتی را به پرتگاه انفعال و ناباوری نزدیک کند. شبکه های ماهواره ای اینک سالهاست که بر فرهنگ و زندگی خانوادههای ایرانی سایه انداختهاند و
به تبع آن تاثیر زیادی بر نگرش و سبک زندگی مخاطبان خود میگذارند. به واقع دستکم گرفتن میزان اثرگذاری این شبکهها بر زندگی، فرهنگ و باورهای مردم اشتباه بزرگی است که تاوان آن را نسلهای آینده ما پس خواهند داد. همان کودکانی که امروز به جای کنجکاویهای کودکانه و کنکاش در پیرامون خود پای سریالهای طویلالمدت این شبکهها میخکوب شدهاند و چیزی جز آنچه مدیران این شبکهها اراده کنند نخواهند دید. و این سوال که همیشه کم اهمیت انگاشته شده و کورکورانه از کنارش گذشتهایم دوباره رنگ میگیرد که چه باید کرد؟ و راه حل اساسی چیست؟ آیا با طرحهای مقطعی و پراکندهای چون جمعآوری ماهوارهها این مشکل فروکش کرده است؟ آیا با ساخت سالانه 90 تله فیلم سطحی و بیکیفیت در هر شبکه این مشکل کمرنگ شده است؟ و آیا اصولا ما به درستی دریافتهایم که تنظیم و تبیین برنامههایی بلندمدت و صرف هزینههای سنگین برای تحقق این برنامهها به چه ترتیبی انجام میگیرد؟
دیدگاه تان را بنویسید