هدیه رهبر انقلاب برای ازدواج یک دانشجو
یکی از سخنرانان دیدار دانشجویی با رهبری گفت: وقتی فهمیدم در این دیدار سخنران هستم بسیار خوشحال بودم و در کنار این خوشحالی خیلی استرس داشتم، مخصوصا سه شب آخر این حالت آنقدر شدت گرفت که در سحر و افطار نمینوانستم چیزی بخورم.
وی افزود: در لحظهای که کنار حضرت آقا ایستادم یکسری مطالب و مسائل را بیان کردم و ایشان با دقت گوش دادند. واردی تصریح کرد: همچنین معظمله خواستند متن سخنرانی را به ایشان بدهم و قرار شد که بنده متن را به حضرت آقا تقدیم کنم. * سه روز قبل از دیدار از شدت استرس نمیتوانستم در سحر و افطار بخورم/ برخورد صمیمی آقا به من روحیه داد حسنا جمشیدی
نماینده گروههای جهادی دانشگاه آزاد اسلامی هم جزو دانشجویانی بود که مطالب بسیار خوبی را در محضر رهبر معظم انقلاب بیان کرد. وی درباره این دیدار به فارس گفت: حضور در این مراسم حس بسیار فوقالعاده و غیرقابل تشبیهی برای من ایجاد کرد و احساس میکنم این حس هیچ گاه در زندگیام تکرار نشود. جمشیدی تصریح کرد: بنده دقیقا یک هفته قبل از حضور در مراسم متوجه شدم که در این دیدار سخنران هستم و در این مدت بسیار خوشحال بودم و در کنار این خوشحالی خیلی استرس داشتم، مخصوصا سه شب آخر این حالت آنقدر شدت گرفت که در سحر و افطار نمینوانستم چیزی میل کنم. وی تصریح کرد: احساس میکردم اگر در پشت تربیون قرار بگریم این استرس شدت خواهد گرفت، ولی حضرت آقا با برخورد بسیار صمیمی آنقدر به من انرژی و روحیه دادند که گویا آب سردی بر روی آتش ریخته باشند و من بعد از ان بدون اینکه استرسی داشته باشم سخنرانیام را ادامه دادم. * ابراز رضایت رهبر انقلاب از مداحی یک دانشجو امین پویانراد عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هم مداح مراسم دیدار دانشجویان با رهبری بود و با مدیحه سرایی زیبای خود حال و هوایی خاص را به مراسم داد. وی درباره این
دیدار به فارس گفت: توفیق داشتم در طلیعه برنامه دیدار با حضرت آقا مداحى کنم و سرودى رو با همت تمام دانشجویان تقدیم محضر ایشان کنیم. پویانراد افزود: بعد از مداحی هم خدمت حضرت آقا رسیدم و نگاه به نگاه پدرانه ایشان دوختم و دستشان را فشردم که این لحظه ارزشمند اصلا قابل توصیف نیست. وی ادامه داد: حضرت آقا از من سوال کردند شاعر شعر خودتان هستید؟ نام شاعر را که آقای محمد رسولى بودند به معظمله گفتم و ایشان از مجموع شعر و قرائت آن ابراز رضایت کردند. پویانراد گفت: در ادامه از حضرت آقا خواستم برایم خیلی دعا کنند که عاقبت به خیر شوم ایشان هم فرمودند: حتما دعا میکنم. وی افزود: واقعا قلبا آرزو دارم مجدد خدمت رهبر انقلاب برسم و انشاالله این توفیق نسیب همه دوستان بشود. * هدیه رهبر انقلاب برای ازدواج دبیرکل جامعه اسلامی دانشجویان/ ماجرای ترکی سخن گفتن رهبری با اخگرپور حسین اخگرپور دبیرکل جامعه اسلامی دانشجویان هم یکی از سخنرانان مراسم دیدار با رهبری بود، وی که روز دیدار با رهبری را بهترین روز عمر خود میداند در این رابطه به فارس گفت: آرزوی هر فعال دانشجویی و تشکلی این است که در چنین مراسمی حضور داشته
باشد و من هم قطعا چنین آرزویی داشتم و خداروشکر به آرزویم رسیدم. وی ادامه داد: ابتدا احساس میکردم که سخنران اول باشم، ولی بعد متوجه شدم که سومین سخنران هستم، وقتی نفر اول پشت تریبون قرار گرفت حس عجیبی داشتم و برایم لحظات به سرعت میگذشت. این فعال دانشجویی ادامه داد: وقتی اسم مرا برای رفتن به پشت تریبون صدا کردند حس بسیار عجیبی داشتم چیزی شبیه استرس، وقتی از جایم بلند شدم گفتم خدایا به امید تو، خدایا تا اینجا که کمک کردی از این پس هم کمک کن تا پیش آقا و امام زمان روسفید شوم. وی گفت: وقتی پشت تریبون قرار گرفتم خیلی استرس داشتم، ولی تا گفتم آقا جان سلام و حضر آقا جوابم را دادند انگار تمام استرس من یکدفعه فرو ریخت. اخگرپور ادامه داد: خیلی علاقه داشتم زودتر سخنرانیام تمام شود تا خدمت آقا بروم، زیرا نگاه گرم حضرت آقا بهترین هدیهای است که میتوانستم برای فعالیتهایم بگیرم. وی تصریح کرد: وقتی به سمت رهبری رفتم یک هیجان غیرقابل وصفی وجودم را فرا گرفت، گویا یک آهن ربا داشت من را جذب میکرد. وقتی کنار آقا رسیدم متوجه یک اقتدار و هیبت بینظیر شدم. فقط میخواستم به آقا نگاه کنم. این فعال دانشجویی ادامه داد: از آقا
خواستم برای همه جوانان دعا کنند، از دولتها و مجلس و مسئولان گلایه کردم و حضرت آقا گفتند: «نگران نباشید خدای امروز همان خدای فرداست و شما هستید» دبیرکل جامعه اسلامی دانشجویان گفت: در ادامه گفتم آقا ما با هم همشهری هستیم، آقا بعد از آن دیگر با من ترکی حرف زدند. از مردم شهر ما پرسیدند گفتند سلام برسانید به مردم. اخگرپور تاکید کرد: من وقتی کلیپ حضور رهبری در تبریز و ترکی سخن گفتن ایشان با مردم را دیدم، میگفتم کاش میشد من هم با آقا ترکی حرف بزنم. گویا آقا از آرزوی من خبر داشتند. وی در خاتمه گفت: حس عجیب و وصف ناشدنی در این دیدار داشتم و در آخر به آقا گفتم ازدواج کردهام و به من هدیهای بدهید و حضرت آقا هم یک انشگتر مردانه و زنانه را من هدیه دادند.
دیدگاه تان را بنویسید