خـــواب فتنــه
اتهام به نمایندگان ملت، در حقیقت ادامه همان روایت رسانههای غربی است که میکوشند هرگونه پیوند ایران با شرق را «وابستگی» جلوه دهند. در واقع، این مواضع تکرار سخنان بیبیسی و صدای آمریکا است. از نگاه این طیف، ایستادگی در برابر غرب خیانت است و همسویی با شرق جرم؛ همان ذهنیتی که در سال ۸۸ بذر بیاعتمادی و آشوب را کاشت.
صبح نو نوشت: مهدی کروبی در دیدار اخیر خود با جمعی از نزدیکان میرحسین موسوی، بار دیگر با ادبیاتی تند، انتقادهایی را متوجه مجلس و رهبری کرد و ادعاهای قدیمی درباره انتخابات ۱۳۸۸ را تکرار نمود؛ اظهاراتی که بیش از آنکه حاوی نکتهای تازه باشد، بازتاب همان ذهنیت و لجاجتی است که در سال فتنه، کشور را در بحران برد. فتنه ۸۸ نه صرفا یک اختلاف انتخاباتی، بلکه آزمونی برای تمکین به قانون و پذیرش رأی مردم بود. در آن زمان، شورای نگهبان طبق قانون، همه شکایات نامزدها را بررسی کرد و رهبر معظم انقلاب در خطبه تاریخی ۲۹ خرداد، به روشنی خواستار آرامش، پیگیری قانونی و پرهیز از التهابآفرینی شدند؛ اما کروبی و همپیمانانش مسیر دیگری را برگزیدند. آنان بدون ارائه سند، مدعی تقلب شدند و با بیاعتنایی به قانون، مردم را به خیابانها کشاندند. همین تمرد از رأی ملت و بیاعتمادی به سازوکارهای قانونی بود که انتخابات را از یک اختلاف سیاسی به بحرانی امنیتی تبدیل کرد. در آن روزها، نه «دفاع از رأی مردم» بلکه انکار قانون و تحریک افکار عمومی برای برهمزدن نظم کشور در دستور کار بود. امروز، پس از گذشت بیش از یک دهه و نیم، بازگشت به همان ادبیات تنها نشان میدهد که جریان فتنه نهتنها پشیمان نیست، بلکه همان مسیر را با زبانی دیگر ادامه میدهد. کروبی در سخنان اخیرش از «کینه» و «لجبازی کودکانه» سخن گفته، درحالیکه جامعه به خوبی به یاد دارد چه کسانی در سال ۸۸ حاضر نشدند حتی یکبار از قانون سخن بگویند و هر دعوتی به آرامش را با تحقیر پاسخ دادند. آنچه در آن سالها رخ داد، نه یک خطای سیاسی، بلکه تخلفی آشکار از اصول جمهوریت و اسلامیت نظام بود.
تناقضهای یک ادعای کهنه
یکی از بخشهای مواضع این جریان، تکرار اتهامات علیه مجلس و نیروهای انقلابی است. چنین سخنانی پیش از آنکه نقدی بر سیاست خارجی باشد، بازتاب همان ذهنیت غربزدهای است که استقلال ایران را در فاصله گرفتن از شرق و تمکین به غرب میبیند.
امروز که آمریکا و اروپا در دشمنی با ملت ایران از هیچ تحریمی فروگذار نکردهاند، همکاری ایران با شرق - از جمله چین و روسیه - بهعنوان بخشی از سیاست موازنه و تقویت استقلال اقتصادی، کاملا عقلانی است. مجلس شورای اسلامی نیز بر همین مبنا از توسعه همکاریهای راهبردی با شرق دفاع میکند تا کشور از انحصار اقتصادی غرب رها شود.
اتهام به نمایندگان ملت، در حقیقت ادامه همان روایت رسانههای غربی است که میکوشند هرگونه پیوند ایران با شرق را «وابستگی» جلوه دهند. در واقع، این مواضع تکرار سخنان بیبیسی و صدای آمریکا است. از نگاه این طیف، ایستادگی در برابر غرب خیانت است و همسویی با شرق جرم؛ همان ذهنیتی که در سال ۸۸ بذر بیاعتمادی و آشوب را کاشت.
بی انصافی به رهبر معظم انقلاب نیز از همان جنس است. هرکس کمترین آشنایی با وقایع آن سال داشته باشد، میداند که رهبر انقلاب از رأی مردم دفاع کردند و از همان ابتدا همه طرفها را به آرامش، پیگیری قانونی و احترام به قانون فراخواندند.
فراموش نکردهایم که ایشان در خطبه تاریخی ۲۹ خرداد تأکید کردند: «قانون فصلالخطاب است» و «اگر قرار باشد هرکس از نتیجهای خوشش نیامد، خیابان را محل تصمیمگیری بداند، سنگ روی سنگ بند نمیشود.» این موضع نه نشانه «تحمل نکردن رأی مردم»، بلکه دفاع از جمهوریت و امنیت ملی بود.
اما کروبی و موسوی مسیر دیگری را برگزیدند؛ مسیر لجاجت، تحریک احساسات و برهمزدن آرامش عمومی. نتیجه، حوادث تلخی بود که دشمنان این ملت سالها در آرزوی آن بودند. ملت اما با حضور میلیونی خود در راهپیمایی ۹ دی پاسخ آن فتنه را داد؛ درحالیکه این جریان هنوز در همان ایستگاه متوقف مانده است.
سکوت در برابر خطاهای گذشته
سوال اصلی این است: چرا پس از پانزده سال، هنوز از دل جریان اصلاحطلب هیچ بازخوانی صادقانهای از فتنه ۸۸ صورت نگرفته است؟ چرا هیچکدام از چهرههای شاخص آن جریان حاضر نشدند مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرند؟ پاسخ روشن است: زیرا پذیرش خطا به معنای پایان توهم است و برخی از آنان هنوز با همان توهم زندگی میکنند که اگر «نظام تمکین میکرد»، آنان پیروز بودند.
درحالیکه مردم ایران بارها با حضور در انتخابات، از مسیر انقلاب دفاع کردهاند، چهرههایی چون کروبی همچنان در گذشته منجمد ماندهاند. آنان با بیاعتنایی به واقعیتهای اجتماعی کشور، هر موفقیت را انکار و هر چالش را بهانهای برای تخریب نظام میکنند.
کروبی امروز در قامت منتقد ظاهر میشود، اما نه تحلیلی از شرایط اقتصادی و بینالمللی ارائه میکند و نه راهکاری برای بهبود اوضاع. تمام سرمایه سیاسی او تکرار روایت شکستخورده فتنه است؛ روایتی که مردم یکبار برای همیشه آن را کنار گذاشتند.
نقش مجلس و نیروهای انقلابی در برابر تحریفها
مجلس شورای اسلامی، برخلاف ادعای این چهرهها، امروز یکی از نهادهای پویا و مؤثر در حفظ استقلال کشور است. دفاع از منافع ملی در برابر زیادهخواهی غرب، حمایت از محور مقاومت و پشتیبانی از سیاستهای دولت در توسعه همکاری با شرق، نشانه درک درست از شرایط جهانی است.
در شرایطی که آمریکا و اروپا آشکارا از آشوب در منطقه حمایت میکنند و رژیم صهیونیستی روزانه مرتکب جنایات در غزه میشود، طبیعی است که ایران با کشورهایی چون روسیه و چین روابط راهبردی داشته باشد. اگر نمایندگان مجلس از این سیاست دفاع میکنند، نه بهخاطر «وابستگی»، بلکه برای پاسداری از استقلال و عزت ایران است. اتهام به این نیروها، در واقع حمله به اصل استقلال ملی است. همانطور که در سال ۸۸ نیز شعار «نه غزه، نه لبنان» در خیابانها فریاد زده شد تا خط مقاومت تضعیف شود، امروز نیز همان نگاه ضد مقاومت در قالب «نقد روابط با روسیه» بازتولید میشود. رهبر معظم انقلاب در سالهای پس از فتنه با سعهصدر و بردباری کمنظیر، با این موضوع مواجه شدند. بسیاری از کارشناسان سیاسی اذعان دارند که اگر چنین رفتاری در هر کشور دیگری رخ میداد، با مجازاتهای بسیار سنگینتری مواجه میشد، اما در جمهوری اسلامی، حتی حصر نیز برای حفظ امنیت ملی و پیشگیری از تکرار بحران بود.
همین خویشتنداری و نگاه حکیمانه سبب شد کشور از مسیر التهاب عبور کند و امروز در جایگاهی قرار گیرد که دشمن حتی توان تهدید نظامی آن را ندارد. در برابر چنین صبری، اتهام وارد کردن از سوی فردی که خود مسبب آشوب و درگیری بود، چیزی جز بیانصافی آشکار نیست.
غلامحسین کرباسچی نیز در همین مسیر گام برمیدارد. او پزشکیان را تنها به این دلیل که خود را در امتداد رهبری تعریف کرده، مورد حمله قرار میدهد؛ درحالیکه همین جریان کارگزاران، سالها پیش جریان مشارکت و اتحاد ملت را بهخاطر رفتارهای رادیکال نقد میکرد. امروز اما همان منطق افراط را به شکلی دیگر بازتولید میکند.
حتی حسن روحانی که سالها در بالاترین سطوح حاکمیت حضور داشت، اکنون به جای نقد منصفانه، ماهیت مجلس را زیر سوال میبرد و مشروعیت قوانین را نفی میکند. این موضع نه تحلیل حقوقی، بلکه نفی اساس جمهوریت است؛ چراکه مشروعیت قانون از رأی نمایندگان ملت برمیخیزد، نه از رضایت شخصی یک رئیسجمهور سابق. عجیب است که کسی با پیشینه حقوقی، چنین بدیهیاتی را نادیده بگیرد.
کروبی و بنبست سیاسی اصلاحطلبان
حقیقت آن است که مواضع اخیر کروبی را نمیتوان جدا از وضعیت امروز جریان اصلاحطلب تحلیل کرد. این جریان در سالهای اخیر، به دلیل فاصله گرفتن از بدنه اجتماعی و ناتوانی در ارائه راهحلهای واقعی، در بنبست قرار گرفته است. چهرههایی مانند کروبی، موسوی و رهنورد دیگر پایگاهی در میان مردم ندارند و تنها با طرح اظهارات جنجالی میکوشند خود را زنده نگه دارند.
اما جامعه ایران دیگر به عقب بازنمیگردد. نسل جدید، فتنه ۸۸ را نه «جنبش سبز»، بلکه «تجربه تلخ فریب» میداند؛ تجربهای که در آن، عدهای به نام آزادی، امنیت مردم را گروگان گرفتند. از این منظر، اظهارات امروزی کروبی تلاشی است برای احیای چهرهای فراموششده، نه نقدی واقعی به حاکمیت. کروبی و همفکرانش باید بپذیرند که مردم ایران از فتنه ۸۸ عبور کردهاند و نظام با قدرت، مشروعیت و پشتوانه مردمی مسیر خود را ادامه میدهد. تکرار همان اتهامات کهنه، نهتنها کمکی به آنان نمیکند، بلکه فاصلهشان را با مردم افزایش میدهد. تاریخ، یکبار به کروبی و موسوی فرصت داد تا در چارچوب قانون رقابت کنند، اما آنان مسیر قانون را ترک کردند. امروز نیز هر تلاشی برای بازگشت به آن مسیر انحرافی، محکوم به شکست است. جامعه ایران، در سایه رهبری هوشمندانه و تجربههای تلخ گذشته، از این مراحل عبور کرده و دیگر به صداهای کینهتوزانه دل نمیبندد.
سخنان اخیر کروبی، نه بازگشت به سیاست، بلکه تکرار خطای تاریخی است؛ تکرار همان لجاجت، همان بیانصافی و همان انکار حقیقتی که ملت در ۹ دی فریاد زد: «پایان فتنه، آغاز بصیرت.»
کروبی تنها چهرهای نیست که پس از گذشت سالها همچنان در مدار رادیکالیسم حرکت میکند. امروز در میان اصلاحطلبان، بازتولید همان منطق تقابل و نفی ساختار قانونی در چهرههای مختلف دیده میشود. آذر منصوری از لیاخوف سخن میگوید و با قیاسهای تاریخی بیپایه، در پی شبیهسازی فضای مشروطه است؛ بیآنکه کوچکترین درکی از زمینه فکری آخوندزاده و پروژه غربگرایی او داشته باشد. چنین ادبیاتی نه اصلاحطلبی، که بازسازی فتنه در قالبی تاریخی است.
دیدگاه تان را بنویسید